گناه-عشق-خدا

گناه-عشق-خدا

از فرش تا عرش چقدر فاصله است؟!
گناه-عشق-خدا

گناه-عشق-خدا

از فرش تا عرش چقدر فاصله است؟!

حرف دل من

من اینجا بس دلم تنگ است 
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است 
بیا ره توشه برداریم 

قدم در راه بی برگشت بگذاریم 


حرف دل من :  هیچوقت فکر نمیکردم به اینجا برسی که اینگونه با من رفتار کنی...من خودم را بارها برایت شکستم و تو باز بازی مصنوعی خودت را رو میکنی...تا کی طاقت تحمل بازی های تلخت را داشته باشم نمیدانم!!!ولی میدانم روزی که واقعا تو را از دلم جدا کنم , تو میمانی و  غرور بی ارزشی که ریالی دیگر ارزش ندارد تا به اینجا من خریدار بودم و خدا داند بعد من کی شود دزد گردنه..!  

اما حال الان من هنوز دلتنگی است و زخم های که به من میخورد,دردناک...نمیدانم چرا با این همه نامهربانی تو هر وقت خواستم نفرینت کنم زبانم بند آمد و به جای آن شبها برای تو و خانواده ات دعا میکنم؟!در صورتی که تو داری و من ندارم!اینست تناقض زندگی حال ما...

ولی میدانم هر امری حدی دارد...دلم برای آن وقت که تنها شوی میسوزد! درد من گرفتاری تو در دستان دیو صفتان زبان باز است...

در هر صورت امیدوارم زود از بازی مصنوعی خودت خسته بشوی , و همانطور که همیشه در دلم گفتم خدا پشت و پناهت باشد




باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی

چه حرف بی ربطی است که مرد گریه نمی کند

گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی...

راستش نامردیه یه طرفه حرف بزنم...هیچ وقت بدی به من نکرد,اما مثل من  برام زحمت نکشید , ولی هیچوقت تو حرفام نمیخواستم ناراحت بشه!اما بلد نبودم چطور حرف بزنم! عوضش این بار آخر خوب جوابمو داد, تلافی همه حرفای نگفتشو هم جبران کرد.

خیلی راحت دیگه جوابمو هم نداد تا حداقل یکم توضیح بدم,من سعی خودمو کردم معذرت بخوام اما انگار دوست داره من خورد بشم!

خب روزگار همینه دیگه...

اما هیچوقت ازش ناراحت نیستم!قلبم شکست ,ولی رسم...این نیست

هر جا که هست همیشه موفق باشه به خصوص سلامت و شاد شیطون


فقط امیدوارم اگه کسی قراره جای من باشه ,یه آدم باشه

ﺁﺩﻣﺎﯼ ﭼﻮﺑﯽ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧــﻪ ﻣﯿـــﺒﯿﻨﻨﻤﻮﻥ .. ﻧـﻪ ﺻﺪﺍﻣﻮﻧﻮ ﻣﯿـــــــﺸﻨﻮﻥ

ﮔﻨﺠﯿﺸﮏ ﮐﻮﭼــــــــﻮﻟــﻭ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺷﯿــــــﺸﻪ
ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸـــــﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻣﯿﻤﻮﻧــــــــﻢ ..
ﻭ ﮔﻨﺠﯿﺸﮏ ﺗﻮﻭﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﻓﻘـــــﻂ ﻧﮕﺎﺵ ﮐـــــــﺮﺩ!
ﮔﻨﺠﯿﺸﮏ ﮐﻮﭼـــــــﻮﻟﻮ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻭﺍﻗـــــﻌﺎ
ﻋﺎﺷﻘــــــــﺘﻢ ..
ﺍﻣـــﺎ ﮔﻨﺠﯿﺸﮏ ﺗﻮﻭﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﺑـــــﺎﺯ ﻫـــــﻢ ﻧﮕﺎﺵ
ﮐــــــﺮﺩ!
ﺍﻣـــــﺮﻭﺯ ﺩﯾــﺪﻡ ﮔﻨﺠﯿﺸﮏ ﮐﻮﭼـــــــــﻮﻟﻮ ﭘﺸﺖ
ﺷﯿــــــﺸﻪ ﯼ ﺍﺗﺎﻗـــــــﻢ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ !
ﺍﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﻔــــــﻬﻤﯿﺪ ..
ﮔﻨﺠﯿﺸﮏ ﺗﻮﻭﯼ ﺍﺗﺎﻗـــــــــﻢ ..
ﭼــــــــــﻮﺑﯽ ﺑـــــــﻮﺩ!
ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺑﻀﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﻫﺎﺳﺖ
ﺧﻮﺩﻣﻮﻧــــــــــﻮ ﻧﺎﺑـــــــــﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ..
ﻭﺍﺳـــــــــﻪ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﭼﻮﺑﯽ
ﮐﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧــﻪ ﻣﯿـــﺒﯿﻨﻨﻤﻮﻥ ..
ﻧـﻪ ﺻﺪﺍﻣﻮﻧﻮ ﻣﯿـــــــﺸﻨﻮﻥ ﺍﻓﺴﻮﺱ

آره تو تونستی,....منو شکستی!
اصفهان یه روزی عاشقت بودم , حتی توی خیابونات خوابیدنم برام قشنگ بود!
ولی الان دلم آتیش میگیره وقتی بعضی چیزها یادم می افته...!!
ولی این هم  میگذره ... گرچه به سختی


میترسم

من صبورم اما 
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم

بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب 

و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند

می ترسم

حال الان من مثل همون آفتابگردونی هست که قبل از اینکه بچه ای سرش رو جدا کنه به آفتاب  گفت :من باهات خوب نبودم,درسته...ولی هیچ وقت هم صورتم رو  جزء تو به سمت هیچ کسی دیگه نچرخوندم..!!

و امروز روزه ام  باطل شد
یادم رفت تو دیگه اونی که میشناختم نیستی...!
بی تعارف بگم : خیلی غصه خوردم!!

فکر نکن از سنگم

اگر گریه نمیکنم فکر نکن از سنگم!
من مرد هستم …
تنهایی قدم زدنم از گریه کردن دردناک تر است



(تو خودت رو زود نفروش)



 ﻣﻦ "ﻧﺪﺍﺭ" ﺑﻮﺩﻡ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﻗﺼﻪ ﺍﻡ ﭘﺮﯾﺪ !...

" ﺩﺍﺭﺍ" ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ "ﺳﺎﺭﺍ" ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺖ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ...

......

- یه لیوان از تو اون کابینته بردار.
+ خب.
- پرتش کن زمین.
+ خب.
- شکست؟
+ آره.
- حالا ازش عذرخواهی کن.
+ ببخشید لیوان. منظوری نداشتم.
- دوباره درست شد؟
+ نه...
- متوجه شدی . . .!!؟؟؟

 

دلشو شکستم..اما منم باهاش شکستم

نه نمیشه....

دختر ٦ ساله که سرطان داشت هنگام ورود به اتاق عمل به پرستار گفت :
.
.
.
.
من مامان بابام پول ندارن میشه الان بمیرم ؟!


نه تو اجازه نداری بمیری

تو رو خدا دعام کنید

خدا همه ی مریض ها و گرفتار ها رو تو این ماه کمک کنه...آخه اگه خدا تو این ماه کمکمون نکنه دیگه چه امیدی به ماه های دیگه داشته باشیم!

از هر کی از من بدی دیده از هر کی که از من خوشش نمیآد از هر کی که نوشتمو میخونه خواهش میکنم دعام کنه ...گرفتار هستیم و دعا شما عزیزان حتما چاره سازه

التماس دعا دارم از شما 

از طرف یه بنده خدا


خداحافظ........

به عللی دیگه نمیتونم بیام به

 وبلاگم سر بزنم 

و این وبلاگ دیگه تعطیل شد!


بلاخره اسم وبلاگم به واقعیت پیوست: بای بای!


از همه که به این وبلاگ سر زدن یا

 میزنن ممنونم خداکنه از مطلب های

 قبلی خوشتون بیاد


خداحافظ همتون باشه



چقدر دلم گرفته,فقط خدا میدونه تو دلم چه خبره!

...............دیگه حرفی ندارم

این روزهای گرم ، سردی نگاهت را کم داشت.... 

که آن هم حاصل گشت!!!

امشب با تمام دنیا خداحافظی کرده ام.

قصه ی من هم اینگونه بود.

مانند تمام قصه ها...

یکی بود....یکی نبود.

یکی بود....یکی نابود.

یکی بود....یکی رفت.

یکی مُرد....تا دیگری بماند.

جاودان.

زنده.

اما با دیگری!!!

رد پای تنهاییم روی کاغذ جا مانده است...