گناه-عشق-خدا

گناه-عشق-خدا

از فرش تا عرش چقدر فاصله است؟!
گناه-عشق-خدا

گناه-عشق-خدا

از فرش تا عرش چقدر فاصله است؟!

خدایا دیگه بسمه......

خدایا دیگه بسمه از این همه گرفتاری و بدبختی که خودم خودم را گرفتار اون کردم. 

خدایا شرمندم که وقتی گرفتارم یاد تو میافتم. 

به حق این شبهای عزیزت همه ی گرفتارا رو نجات بده منم از درگاهت ناامید نمیشم 

منتظره نگاهت میمونم...... 

bye-bye.blogsky.com

هر چه گناه کردم تو پوشیدی....

 خدا کوچیک بودم تو بزرگم کرد

نادون بودم تو منو دانا کردی

گمراه بودم تو منو هدایت کردی

سر به زیر بودم تو سر بلندم کردی

ترسو بودم تو منو امانم دادی

گرسنه بودم تو سیرم کردی

تشنه بودم تو سیرابم کردی

خدا برهنه بودم تو منو پوشوندی

خدا من بی چیز بودم تو منو دارا کردی

مریض بودم تو منو شفا دادی

خدا من گدای دره خونت بودم تو منو اطایم کردی

من اون گناهکاری ام که آبروم را حفظ کردی

منو خجالتم ندادی

خدایا من اون کسی هستم که خیلی گناه کردم اما کوچیکش کردی

ولی اگه یه کار خوبی انجام دادم هرچند کوچیک بود

زیره ذره بینش گذاشتی

مردم خوبی های منو دیدن

خدایا من اون شکست خرده ای بودم که تو منو یاری کردی

من اون بنده ترد شده ای هستم که

بارها منو از دره خونت ردم کردی ولی بازم توبه کردم منو پناهم دادی

من اون بنده ای هستم که از تو خجالت نکشیدم

تو خلوت گناه و معصیت تو را انجام دادم

اینقده بی شرم شدم که دیگه تو مردمم گناه میکردم

خدایا من دیگه صاحب پرونده بزرگی از گناه شدم

من کسی هستم که به آقای خودم گستاخی کردم

من اون کسی ام که معصیت خدای آسمانها را کردم

من اون کسی ام که برای گناه کردن پول خرج کردم

من اون کسی ام که هروقت خبر یه گناهی را میشنیدم خوشحال میشدم

من اون بنده ای هستم که هرچی مهلتم دادی بازم ملاحضه نکردم

من اون کسی ام که هرچی آبروم را حفظ کردی بازم خجالت نکشیدم

خدا خدا خدا اینقده بد شدم که دیگه خودمو از چشمت انداختم

ولی بازم منو مهلتم دادی بازم آبروم را حفظ کردی

که من خیال کردم تو دیگه از من غافل شدی تو دیگه هواست جمع من نیست

از بس گناه کردم دیگه به جایی که من از تو خجالت بکشم

تو از من خجالت کشیدم

خدا نمیخواستم گناه کنم

خدا فکر نکنی تو را به عنوان خدای

خودم قبول نداشته باشم

خدایا نکنه بگی من از عذاب تو

وحشتی ندارم

خدایا نه اینکه من به قیامت و بهشت و جهنم

اعتقاد نداشته باشم

خدا نفسم منو بیچاره کرده

وای به حال من اگه روزه قیامت نامه ی عملم را به دستم بدن

خدا بگه خودت نامه عملت را بخون بگو من چیکار کنم

خدا خدا خدا خدا

خدا تو این دنیا به بی کسی من رحم کن

دمه جون دادن به قربتم رحم کن

خدا تو خونه قبر به تنهایی من رحم کن

خدا اون موقعی که سنگ آخر را میزارن و میرن

همون دوستایی که منو به گناه تشویق میکردن

اولین کسایی هستن که منو ترکم میکنن

خدا رحمم کن خدا قیامت پیشه مردم آبروم را نبر

خدا رحمم کن اون موقعی که تو بستر مرگ افتادم دارم دست و پا میزنم

خدا رحمم کن اون موقعی که منو تو غسالخونه میبرن

بدنم برهنه رویه سنگ مرده شور خونه افتاده

ای جوان شهوتت کجا رفت قدرتت کجا رفت

دوستای دنیایی کجان تو را از دست غسال نجات بدن

خدا رحمم کن اون موقعی که گوشه ی تابوت را میگیرن

منو به سوی قبرستانم میبرن

خدا خدا خدا خدا خدا

توبه

تولد مسیح «علیه السلام» در قرآن و انجیل

منابع مقاله:

فصلنامه ندای صادق، شماره 6، پویا، اعظم؛


هدف از نگارش این مقاله، مقایسه‏میان نحوه پرداختن قرآن و انجیل به تولدحضرت مسیح‏«علیه السلام‏» است. تا از این‏رهگذر وجوه تشابه و تفاوت دو کتاب‏مقدس آسمانى را در این باب‏دریابیم:
انجیل لوقا قبل از اشاره به تولدحضرت عیسى‏«علیه السلام‏» به موضوع تولدیحیى‏«علیه السلام‏» پرداخته است و این شایدبه دلیل شباهتى باشد که میان تولد این دوپیامبر وجود دارد. قرآن و انجیل هر دو این‏تشابه را آورده‏اند.
ما در این مقاله به تشابهات واختلافات این دو کتاب مقدس اشاره‏مى‏کنیم:
1- در قرآن جریان فرزنددار شدن‏زکریا با وجود کبر سن او و نازا بودن‏همسرش - قبل از بشارت دادن مریم به‏تولد عیسى - چنین بیان مى‏شود:
فنادته الملائکة و هو قائم یصلی فى‏المحراب ان الله یبشرک بیحیى مصدقابکلمة من الله و سیدا و حصورا و نبیا من‏الصالحین. (1) قال رب انى یکون لى غلام وقد بلغنى الکبر و امراتى عاقر قال کذلک‏الله یفعل ما یشاء.» (2)
پس ملائکه زکریا را هنگامى که درمحراب عبادت به نماز ایستاده بود، ندادادند: همانا خدا تو را به ولادت یحیى‏بشارت مى‏دهد; در حالى که او نبوت‏عیسى را تصدیق مى‏کند و پیشواى‏مردم و پارسا و پیامبرى از شایستگان‏است.
زکریا گفت: پروردگارا! چگونه مراپسرى تواند شد در حالى که مرا سن پیرى‏فرا رسیده و همسرم نیز نازاست. گفت:چنین است کار خدا، هر چه بخواهدمى‏کند.
و زمانى که ملائکه بشارت‏مسیح‏«علیه السلام‏» را به مریم مى‏دهند، او باتعجب مى‏گوید:
«قالت رب انى یکون لی ولد و لم‏یمسسنی بشر قال کذلک الله یخلق مایشاء اذا قضى امرا فانما یقول له کن‏فیکون.» (3)
مریم گفت: پروردگارا! چگونه مرافرزندى تواند بود با اینکه دست‏بشرى به‏من نرسیده است؟! گفت: چنین است کارخدا، بى‏نیاز از هر گونه سببى است.هر چه بخواهد مى‏آفریند و چون مشیتش‏به خلقت چیزى تعلق گیرد به محض گفتن‏«موجود باش‏» همان دم موجودشود.
در انجیل هم وقتى روح القدس برمریم ظاهر مى‏شود و مژده فرزنددار شدن‏را به او مى‏دهد، او تعجب مى‏کند ومى‏پرسد: چگونه با وجود اینکه من باکره‏هستم، صاحب فرزند مى‏شوم:
«جبرئیل به مریم ظاهر شد و گفت:سلام بر تو اى دخترى که مورد لطف‏پروردگار قرار گرفته‏اى، خداوند با تواست. فرشته به او گفت: نترس، چون خدامى‏خواهد به تو برکت دهد. بزودى آبستن‏شده، صاحب پسرى مى‏شوى و اسمش راعیسى مى‏گذارى. او خیلى بزرگ خواهدبود و فرزند خدا نامیده مى‏شود. داوندتخت‏سلطنت جدش داود را به اووامى‏گذارد تا براى همیشه بر قوم اسرائیل‏سلطنت کند. دوره سلطنت او هرگز به سرنمى‏آید. مریم از فرشته پرسید: چطورممکن است من بچه دار شوم؟! من هنوزشوهر نکرده‏ام.» (4)
البته مطابق با دیدگاه مسیحیان،مریم در آن زمان در عقد یوسف بودولى هنوز به ازدواج در نیامده‏بود. (5)
«فرشته جواب داد روح القدس بر تونازل مى‏شود و قدرت خدا بر تو سایه‏افکن مى‏گردد. از این جهت آن نوزادکاملا مقدس است و فرزند نامیده‏مى‏شود.
شش ماه پیش خویشاوند توالیزابت در سن پیرى آبستن شد. بله همان‏کسى که همه مى‏گفتند بچه دارنمى‏شود. » (6)
از داستان باردار شدن همسر زکریا درانجیل و قرآن استفاده مى‏شود که الیزابت‏همان همسر زکریاست.
2- قرآن علت نداشتن فرزند را براى‏زکریا، پیرى او و نازایى همسرش ذکرمى‏کند. همین دلایل دقیقا در انجیل «لوقا»هم آمده است:
«آنها فرزندى نداشتند، چون الیزابت‏بچه‏دار نمى‏شد و از این گذشته، هر دوى‏آنها خیلى پیر شده بودند.» (7)
3- قرآن بشارت فرزند به زکریا رانشانه اجابت دعاى او مى‏داند زیرا پیش ازآن در آیه‏اى مى‏خوانیم:
«هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب‏لى من لدنک ذریة طیبة انک سمیع‏الدعاء» (8)
بشارت ملائکه براى تولدیحیى‏«علیه السلام‏» در کتاب مقدس نیز آمده‏است:
«اما فرشته به او گفت: زکریا، نترس!چون من آمده‏ام به تو بگویم که خدا دعاى‏تو را شنیده است و همسرت الیزابت‏براى‏تو پسرى مى‏زاید و تو اسمش را یحیى‏مى‏گذارى.» (9)
4- نام این فرزند را خدا انتخاب‏مى‏کند «یحیى‏»، «... ان الله یبشرک‏بیحیى ...» (10) ، و در انجیل نیز آمده «تواسمش را یحیى مى‏گذارى‏» البته انجیل‏گویى خبر از نامگذارى زکریا مى‏دهد ولى‏مى‏توان همان انتخاب نام را نیز از آن‏استنباط کرد.
5- یکى از موارد اختلاف قرآن وکتاب مقدس در این داستان، در زمینه‏سخن نگفتن حضرت زکریا پس از شنیدن‏بشارت فرزند است.
در قرآن آمده است که «زکریا» پس ازشنیدن این بشارت از خدا درخواست‏آیتى کرد تا اطمینان یابد که این بشارت‏رحمانى بوده است نه القاءات شیطانى.البته در این باره میان مفسران اختلاف‏وجود دارد، بعضى معتقدند منظور از این‏«آیة‏» نشانه‏اى بود که بواسطه آن زکریازمان وضع حمل زوجه خود را بداند. (11) امابعضى معتقدند که این نشانه‏اى بوده براى‏اطمینان او مبنى بر اینکه خطاب رحمانى‏است نه شیطانى.
علامه طباطبایى(ره) وجه دوم رامى‏پذیرد و مى‏گوید: علت این که عده‏اى‏از مفسران از پذیرش وجه دوم تحاشى‏مى‏کنند این است که آن را منافى باعصمت پیامبران مى‏دانند و معتقدند که‏پیامبران بواسطه عصمتى که دارند بایدفرق میان این دو خطاب را بفهمند; سپس‏در پاسخ به آنان مى‏گوید: علت این که انبیاتفاوت میان این دو خطاب را مى‏فهمندآن است که خدا این شناخت را بدیشان‏داده است; پس اشکالى پیش نمى‏آید که‏اولا بگوییم زکریا«علیه السلام‏» درخواست‏همین شناخت را کرده است، و ثانیا،نداشتن توانایى سخن گفتن تا سه روز نیزمؤید همین وجه بوده است زیرا شیطان‏در ناحیه نفوس پیامبران نمى‏تواند تصرف‏کند و همین آیه یعنى تکلم نکردن تا سه‏روز، به زکریا مى‏فهماند که این تصرف‏چون در ناحیه نفوس است و انبیا داراى‏عصمت‏اند و بدور از تصرف شیطان، پس‏بشارت، بشارت رحمانى است. (12)
متن آیه چنین است: «قال رب اجعل‏لى آیة قال ءاتیک الا تکلم الناس ثلاثة‏ایام الا رمزا و اذکر ربک کثیرا و سبح‏بالعشى و الابکار» (13)
«زکریا گفت: پروردگارا! مرا نشانه‏اى‏مرحمت کن! گفت: نشانه تو آن است که تاسه روز با کسى سخن گفتن نتوانى وجز با رمز چیزى نگویى. پیوسته به یادخدا باش و او را در صبح و شام تسبیح‏گوى!»
در مورد این مطلب که آیا این نشانه‏عدم توانایى زکریا بر سخن گفتن بود یادستور به اجتناب از سخن گفتن، میان‏مفسران اختلاف نظر است; بعضى‏معتقدند این «لا تکلم‏» نهى تشریعى‏است و بعضى دیگر از جمله علامه‏طباطبایى(ره) این نظر رانمى‏پذیرند. (14)
صاحب «المنار» هر دو وجه را ذکرمى‏کند اما براى وجه اول مؤیدى مى‏آوردو آن سخن خداوند «و اذکر ربک کثیرا وسبح بالعشى و الابکار» است، اما قول‏دوم را قول مشهور مى‏داند. (15)
انجیل، سخن نگفتن زکریا را عدم‏توانایى او بر سخن گفتن مى‏داند; اما به‏عنوان عقاب نه یک آیت. در انجیل لوقاآمده است:
«آن وقت فرشته گفت: من جبرئیل‏هستم که در حضور خدا مى‏ایستم. واوست که مرا فرستاده تا این خبر خوش رابه تو بدهم و حالا چون حرف مرا باورنکردى لال مى‏شوى تا نتوانى حرف بزنى‏و این تا وقتى است که بچه به دنیا بیاید;چون آنچه گفتم در وقت مناسب واقع‏مى‏شود.» (16)
صاحب «المنار» مى‏گوید: «بعضى ازمفسران اقوال باطلى در این مورد دارند;یکى از آنها این است که این سخن نگفتن،عقوبت‏خداست; زیرا بعد از آنکه‏ملائکه بشارت فرزند را به زکریا دادند،او براى این بشارت، نشانه طلب‏کرد.» (17)
یکى از وجوه شباهت ولادت‏«یحیى‏» با «عیسى‏» همان «آیت‏سخن‏نگفتن با مردم‏» است، در مورد «یحیى‏»سخن نگفتن زکریا و در مورد «عیسى‏»سخن نگفتن مریم. این وجه‏تشابه مریم با پیامبرى چون‏زکریاست.
عیسى‏«علیه السلام‏» به مادرش مى‏گوید:«فکلی و اشربى و قرى عینا فاما ترین‏من البشر احدا فقولى انى نذرت‏للرحمن صوما فلن اکلم الیوم‏انسیا.» (18)
«بخور و بنوش و چشم روشن دار! اگراز آدمیان کسى را دیدى بگو: من براى خداروزه (کلام) نذر کرده‏ام و امروز با بشرى‏سخن نگویم.»
مفسران در تفسیر این آیه دو قول‏دارند: عده‏اى بر این باورند که این، سخن‏عیسى‏«علیه السلام‏» خطاب به حضرت مریم‏است و عده‏اى هم معتقدند سخن روح‏القدس به مریم است; البته دومى با سیاق‏آیه و جمله «و قرى عینا» مناسب‏تراست.
جریان باردار شدن مریم به تفصیلى‏که در قرآن آمده در اناجیل نیامده‏است.
و پدر مریم قبل از ولادت او از دنیارفت. مادرش مریم را آورد تا به کاهنان‏مسجد که «زکریا» هم جزء آنان بود بسپارد.کاهنان راجع به کفالت «مریم‏» با یکدیگرنزاع و گفتگو کردند تا سرانجام بنارا بر قرعه نهادند و قرعه به نام زکریاافتاد. زکریا کفالت مریم را بر عهده‏گرفت و او هم به خدمت مسجدمشغول شد تا هنگامى که مریم به‏سن بلوغ رسید. آن زمان «زکریا» براى‏مریم حجابى برپا کرد تا «مریم‏» درمیان آن مشغول عبادت خداوندشود. (19)
«و اذکر فى الکتاب مریم اذ انتبذت‏من اهلها مکانا شرقیا فاتخذت من دونهم‏حجابا فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراسویا» (20)
«در این کتاب مریم را یاد کن! آن دم که‏در مکانى در طرف شرقى مسجد از کسان‏خود کناره گرفت. در مقابل آنان پرده‏اى‏آویخت; پس ما روح خود را نزد اوفرستادیم که به صورت انسانى تمام عیاربر او مجسم گشت.»
جز «زکریا» کس دیگرى داخل محراب‏نمى‏شد و هر گاه او وارد محراب مى‏شدرزقى در محراب مى‏دید، از مریم‏مى‏پرسید: این روزى از کجاست؟ و اوپاسخ مى‏داد: از نزد خدایى است که‏بدون حساب به هر که خواهد، روزى‏بخشد.
«... کلما دخل علیها زکریا المحراب‏وجد عندها رزقا قال یا مریم انى لک‏هذا قالت هو من عندالله ان الله یرزق من‏یشاء بغیر حساب‏» (21)
آنگاه خداوند «روح‏» را به سوى مریم‏در حالى که در حجاب بود فرستاد. «روح‏»بصورت بشر کاملى براى «مریم‏» مجسم‏شد و به او گفت: من فرستاده پروردگار توهستم و به او بشارت داد که بزودى ازفرزندش معجزات باهره‏اى مشاهده‏خواهد کرد. مریم در مکانى دور خلوت‏گزید و چون او را درد زاییدن فراگرفت زیرشاخ درخت‏خرمایى رفت و از شدت‏حزن و اندوه با خود مى‏گفت: کاش پیش‏از این مرده بودم و نامم از صفحه دلهافراموش شده بود:
«فحملته فانتبذت به مکاناقصیا فاجاءها المخاض الى جذع النخلة‏قالت‏یا لیتنى مت قبل هذا و کنت نسیامنسیا» (22)
در اناجیل برنابا، فعل سوم، قسمت‏دهم آمده است که حضرت مریم، حضرت‏مسیح‏«علیه السلام‏» را بدون درد به دنیا آورد واین بصراحت مخالف قرآن است که‏مى‏گوید: «فاجاءها المخافى الى جذع‏النخلة‏»
پس مریم فرزند خود را گرفته به سوى‏قومش روان شد و چون قومش وى را باآن حال دیدند، مشغول طعن و سرزنش اوشدند و گفتند: اى مریم عجب کار منکر وشگفت آورى کردى، اى خواهر هارون ترانه پدرى ناصالح و نه مادرى بدکاره بود.مریم در پاسخ آنان به طفل خوداشاره کرد.
«فاتت‏به قومها تحمله قالوا یا مریم‏لقد جئت‏شیئا فریا. یا اخت هرون ما کان‏ابوک امرا سوء و ما کانت امک بغیا. فاشارت الیه قالوا کیف نکلم من کان فى‏المهد صبیا» (23)
در انجیل ماجرا به این شکل آمده‏است که مریم در عقد شخصى به نام‏یوسف است و قبل از ازدواج با او حامله‏مى‏شود. اما در قرآن نامى و اشاره‏اى به‏همسر مریم نشده است. انجیل‏مى‏گوید:
«مریم که در عقد یوسف بود قبل ازازدواج به وسیله روح پاک خدا آبستن شد.یوسف که سخت پاى بند اصول اخلاقى‏بود، تصمیم گرفت نامزدى‏اش را به هم‏بزند، ولى مى‏خواست‏بى سر و صدا این‏کار را بکند تا آبروى مریم نرود. در همین‏افکار بود که در خواب فرشته‏اى را دید که‏به او مى‏گفت: یوسف پسر داود! از ازدواج‏با مریم نگران مباش! آن بچه‏اى که در بطن‏اوست از روح پاک خداست. مریم پسرى‏مى‏زاید و تو اسم او را عیسى مى‏گذارى، چون او قوم خود را از گناهانشان آزادمى‏کند.» (24)
البته قرآن این نکته را رد هم نکرده و به‏عبارت دیگر اصلا به آن نپرداخته است;شاید به این دلیل که مساله مهم، باکره‏بودن مریم است که هر دو کتاب بر آن‏صحه نهاده‏اند.
مى‏بینیم که قرآن و انجیل نه تنها درمسائل عقیدتى، بلکه حتى در مسائل‏تاریخى تشابهات زیادى دارند. این‏تشابهات زمینه همنشینى میان ادیان رافراهم مى‏کند و پیروان این دو دین را به‏سوى سرچشمه واحد ادیان رهنمون‏مى‏سازد.
پى‏نوشتها:
1) آل عمران، آیه 39 - 40
2) همان، آیه 36
3) همان، آیه 43
4) انجیل لوقا، باب 1، آیه 28، 30، 34
5) ر.ک : انجیل متا، باب 1، آیه 18
6) انجیل لوقا، باب 1، آیه 28، 30، 34
7) انجیل لوقا، باب 1، آیه 7
8) در آن هنگام که زکریا کرامت مریم رامشاهده کرد گفت: پروردگارا مرا به لطف خویش‏فرزندى پاک سرشت عطا فرما همانا تویى‏مستجاب کننده دعا.(سوره آل عمران، آیه 38)
9) انجیل لوقا، باب 1، آیه 13
10) آل عمران، آیه 39
11) محمد رشید - رضا: تفسیرالمنار، ج 3،ص 229
12) الطباطبائى - محمد حسین: تفسیر المیزان،ج 3، صص 179-180
13) آل عمران، آیه 41
14) الطباطبائى - محمد حسین: همان منبع، ج 3،ص 180
15) محمد رشید - رضا: همان منبع، ص 299
16) انجیل لوقا، باب 1، آیه 19-20
17) محمد رشید - رضا: همان منبع
18) سوره مریم، آیه 26
19) الطباطبائى - محمدحسین: همان منبع،ج 14، ص 35
20) سوره مریم، آیه 16
21) سوره آل عمران، آیه 37
22) سوره مریم آیه 22
23) همان، آیه 29-31
24) انجیل متى، باب 1، آیه 18-21 خواجه طوسى و تمایز قیاس اقترانى و استثنایى

عشق و گناه و رضایت

می گویند که فقط عشق به خدا داشته باشیم. آیا عشق به امامان اشکالی دارد؟

منظور از عشق به خدا داشتن، انحصار بندگی به خداوند متعالی است و این مساله با عشق و محبت اولیای الاهی منافات ندارد؛ زیرا عشق به اهل بیت در طول عشق به خدا است و به معنای پیروی و وابستگی به این وجودات مقدس ، برای رسیدن به مقام قرب الاهی است . علاقه به آنان ، در جهت عشق به خدا قرار دارد . زیرا محبت باعث می شود که انسان بکوشد رضایت محبوب را حاصل کند و اورا اطاعت کند و چون اطاعت ولی خدا اطاعت خداست پس محبت وعشق به او عشق به خدا و اطاعت اوست. و به همین جهت محبت انبیا و اولیای معصوم، نه تنها مطلوب، بلکه لازم و ضرور است.

در این زمینه نکاتی قابل طرح است:

1. در مورد اهل بیت: غلو نباید کرد؛ و نباید الفاظی به کار برد که فقط شایسته خدا است.چرا که آنان بندگان خدایند و کارهای آنان به اذن و قدرت خدا است؛ (همان گونه که درباره پیامبر(ص) در تشهد نماز می گوییم: « َ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه‏؛گواهی می دهم که محمد(ص) بنده و پیامبر خدا است».

2. در مقابل غلو، بی حرمتی هم نباید کرد،؛ زیرا اگر چه اولیا، بندگان خدا هستند، نباید به بهانه علاقه و محبت، الفاظی را درباره آنان به کار ببریم که از ساحت مقدس آنان دور و در واقع توهینی به آنان است. اهل بیت : برترین بندگان خدا و خلیفه الله هستند و فرشتگان در مقابل آنان سرتعظیم فرو می آورند؛ پس شایسته است ما هم درباره آنان ادب را مراعات کنیم.

چه گناهی باعث می شود که ما حضرت صاحب الامر -ارواحنا فداه- را نبینیم و با او ارتباط نداشته باشیم؟ کمی توضیح دهید؟

از آن جا که امام عصر(عج) مظهر پاکی ها است و «علاقه­مند به اباصالح، خودش هم باید صالح باشد»؛پس هر گناهی که از انسان سربزند، او را از حضرت دور می سازد. گناه، حجاب بین انسان و حجت خدا است. گناه، قلب راتیره ، و علاقه انسان را به امور معنوی ضعیف می کند؛ بنابراین، ترک واجبات و انجام گناهان رابطه قلبی انسان با امام زمانش را سست می کند و اگر خدای نخواسته دل انسان بر اثر گناهان وارونه شد، شاید منکر امام عصر(عج) هم بشود؛ بنابراین ، تا دیر نشده، توبه و جبران گذشته و عزم و اراده بر بازنگشتن به گناه لازم است؛ چون امام زمان(ع) بنده مطیع خدا است و از ما هم می خواهد که بنده خدا باشیم و گناه نکنیم؛ البته لازمه گناه اجتماعی محرومیت اجتماعی است و شاید مهم­ترین گناه جامعه، عدم شناخت و عدم یاری امام معصوم و عدم آمادگی و پذیرش امام و راه و روش او است که باعث محرومیت از ظهور و تاخیر آن می­شود.

چه اعمال و ادعیه ای باعث خوشنودی و خرسندی حضرت می شود؟

به طور کلی هر انسانی دارای سه مرتبه وجودی است: افکار، صفات و اعمال، و هیچ انسانی حتی معصومان : نیز از این قاعده مستثنا نیستند. ارتباط و نزدیکی به هر انسانی هم تنها از همین طریق ممکن است؛ یعنی اگر کسی بخواهد به انسان دیگری نزدیک شود، چاره­ای ندارد جز این که بکوشد ابتدا افکار، باورها و طرز تفکر آن شخص را شناسایی ، و خویش را از جهت فکری با آن شخص هماهنگ کند؛ سپس بکوشد قرب صفاتی بیابد، یعنی از جهت صفات و کمالات اخلاقی میان خود و آن شخص محبوب همانند سازی کند و در نهایت، نزدیکی در رفتار ، نوع و روش زندگی بهترین طریقی است که انسان طالب کمال را به انسان کامل الگو نزدیک ­سازد. آری، آنچه امام را خوشحال و خرسند می کند، رفتار و کردار ما است. این­ها است که وقتی به امام عرضه می­شود او را خوشحال یا خدای ناکرده ناراحت می سازد. جدا از این مطلب، ادعیه(نظیر دعای عهد، دعای سلامت امام زمان(عج) « اللهم کُن لولیِک الحجه بن الحسن... ) ، زیارات(مانند زیارت آل یاسین و...) و یاد حضرت بودن نیز ما را به حضرت نزدیک می سازد.

www.hawzah.net

عشق

یا من گناه کارم؟؟

. . . و من آمدم

. . . . . . و من آمدم

پر از گناه از سیاهی تباه تر و از خاطرات غم انگیزتر. . . . اما با یک امید و اون هم به انتظار ماندن برای نگاهی از طرف پروردگارم که شاید خدا به من هم لبخند بزنه و بگه تو رو هم دیدم گناهکار

سلام

منو مانی صدا میکنن,الان 24 سالمه,ساکن استان  اصفهان شهر گلپایگان ,نقشه برداری خوندم ,طرفدار شدید فیلمهای شایا مالان

rock & metalوشنوده ودوستار موسیقی

خوب حدودا خودمو معرفی کردم

همیشه دوست داشتم وبلاگی داشتم ونظرات و عقایدمو توی اون بنویسم و بپرسم و بسنجم چه مقدار عقایدم درست یا غلطه و از همه دوستان خواهش میکنم که کمکم کنین.

مرسی

  

نابخشوده

خون تازه ای به این جهان می پیوندد

و به سرعت بر او تسلط مییابد

در میان رسواییهای همیشگی

پسرک قوانین را می آموزد

با گذشت زمان

پسرک به درون کشیده میشود

پسرک به خاطر خطایی شلاق خورده

از تمام تفکراتش محروم میشود

این مرد جوان میداند که باید پیوسته در ستیز باشد

و با خود عهد میکند

که هیچوقت اجازه ندهد اراده اش را از وی بگیرن

هر آنچه احساس کرده ام

وهر آنچه شناخته ام

هیچوقت از آنچه نشان داده ام,معلوم نشده

هرگز نباش,هرگز نبین!

آن چه که شاید بوده را هرگز نخواهم دید

جیمز هتفیلد

 

 

آغاز

سلام به دوستان 

این وبلاگ تازه تاسیس شده و از همه میخوام به من کمک کنید. 

مرسی